فروشگاه ایرانی

 
 
 
 
 
خرداد 1388 - خبر هایی از دنیایی بازیگران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیوگرافی ( زندگینامه ) سروش لشکری « هیچکس »

« هیچکس » تقریبا شناخته شده ترین به اصطلاح خواننده رپ فارسی است.
هیچکس یا گروه 021 دیگر نامی است که از این خواننده رپ در میان طرفدارانش شناخته شده تر است.

 « هیچکس » یا همان سروش لشکری دانشجوی رها کرده رشته زبان انگلیسی واحد گرمسار است که به عنوان تنها فرزند ذکور یک خانواده 5 نفره ساکن منطقه ونک تهران، بیشتر از بقیه خوانندگان موسیقی رپ در میان جوانان مورد اقبال قرارگرفته است.

لشکری که متولد 1364 است تا 2 سالگی در آلمان زندگی می کرد. پدر سروش که اصلیتا همدانی است مالک کارخانه ای در اصفهان است تا وضع مالی خوب پدر دلیلی باشد بر اینکه وی با تاسیس استادیو ضبط موسیقی نسبتا مجهزی در تهران و اجاره آن به دیگر هم کیشانش مشغول ضبط انواع موسیقی رپ فارسی باشد.

براساس همین گزارش به تازگی سروش لشکری یا همان « هیچکس » به اتهام ترویج و انتشار موسیقی بدون مجوز از سوی دادگاه فراخوانده شد تا با افتتاح پرونده ای با تامین قرار وثیقه ای به مبلغ 5 میلیون تومان و به قید تعهد نسبت به عدم خواندن موسیقی رپ بدون مجوز تا زمان تشکیل دادگاه آزاد باشد.

لشکری با وجود داشتن خانواده ای مذهبی برخلاف عقیده و میل خانواده خود با عنوان پدر رپ فارسی به کار خود ادامه می دهد و تا جایی پیش رفته که با چندین رسانه خارجی از جمله بی بی سی فارسی و صدای آمریکا به مصاحبه پرداخته است.

سروش لشکری از نظر نسبت فامیلی رابطه ای نیز با آزاده خلبان، سرلشکر لشکری با سابقه ترین آزاده در بند اسارت نیروهای بعثی عراقی دارد تا از این نظر نیز منحصر به فرد باشد.

لشکری با داشتن سودای میلیارد شدن به تازگی برنامه های خود را برای خروج از کشور و ادامه فعالیت خوانندگی خود در آنسوی آبها دنبال می کند اما نداشتن کارت پایان خدمت تا این لحظه مانع تحقق آرزوهایش شده است.

بر اساس همین گزارش پدر سروش که به مرز 60 سالگی رسیده است شاید تنها دلیلی باشد که به معاف شدن وی از اعزام به خدمت سربازی و دریافت کارت پایان خدمت باشد




کلمات کلیدی : بیوگراقی، سروش، لگزای، لشگری، آلمان، زندگی، بازیگر، خواننده

خلاصه قسمت پنجاهم ( 50 ) افسانه جومونگ

وقتی جومانگ از نقشه دائه سو برای گیرانداختنش خبردارشد شک دائه سو و وزیر به این سمت رفت که تنها کسی که از این ماجرا خبر داشته و حقه ای رو که سالها پیش به هائه موسو زدن ،برای جومانگ گفته ،باید توی ارتش دامول باشه و این کس هم فقط یومیوله ،نخست وزیر از دائه سو میخواهد هر طور هست که یومیول رو از ارتش جومانگ بکشه بیرون







سایونگ نقشه مخفی راه پیدا کردن به قصر ر و به جومانگ میده و سوسونو میترسه که نکنه جومانگ بی عقلی کنه و گیر بیفته




توی اردوگاه جومانگ بین اویی و ساجا برای نجات دو تا گروگان اختلاف میفته




همینطور که دائه سو و نخست وزیر نقشه میکشن نارو به دائه سو میگه که یوهوا رو به قبله ست و زودتر یه کاری بکن




دائه سو که میدونه اگه یوهوا بمیره دیگه از جومانگ خبری نیست ،میگه ببرنش اتاقش و عروسش هم کلفتیشو بکنه تا حالش خوبه بشه




شاه وقتی از مریضی اون باخبر میشه واسه دیدنش میره و با التماس بهش میگه نرو که من بین این گرگها کسی رو جز تو ندارم!




توی جلسه وزیرها هرکسی واسه خودشیرینی پیش دائه سو یه چیزی میگه تا اینکه دایی خنگش میگه باید به قبیله هایی که با جومانگن حمله کنیم ،نخست وزیر میگه خیلی فکر نکن میچایی ما اگه پول داشتیم که انقدر منت اینو اونو نمیکشیدیم




و اما بشنوید از سوسونوی در به در که توعمرش انقدر تحقیر نشده و مجبوره هم واسه خاطر جومانگ وهم خودش و قبیله اش واسه التماس بره پیش دائه سو


با التماس از دائه سو میخواد که بذاره تو بویو تجارت کنه


دائه سو بهش میخند هو میگه پس کو ا ین غرور ابکیت دختر؟!


دائه سو قبول میکنه در ازای سهم نصف نصف ،بهش اجازه بده


اویی و ماری وارد بویو میشن تا مقدمات وارد شدن به قصر رو فراهم کنن ،این وسط از مردم میشنون که یوهواو یه سویا هنوز زنده هستن


 







اما از بخت بد یکی از سربازها اون رو میبینه و به نارو خبر میده؛دائه سو دستور میده که امنیت بیشتر بشه و همه نگهبانی بدن


بالاخره یه گروه چند نفره به سرکردگی جومانگ از راه مخفی وارد قصر میشه و با فوجی از سربازها مواجه میشه




 

برای خواندن متن کامل وبقیه ماجرا  به ادامه مطلب مراجعه کنید ...



کلمات کلیدی : افسانه، جومونگ، خلاصه، سوسانو، هیوبو، دامول، سانسر، سانسور

خلاصه قسمت پنجاه و یکم ( 51 ) سریال جومونگ

یونگ پو از همون لحظه رسیدن پاچه خواری رو شروع میکنه و به باباش سر میزنه
وقتی به شاه میگه که از این به بعد زیر بار زور دائه سو نمیره ،شاه میگه من میدونم که حکومت دائه سو حیلی طول نمیکشه برای همین باهاش مخالفت نمیکنم چون نمیخوام تو قصر خونریزی بشه
وقتی دائه سو گرم گرفتن یونگ پو با سفیرهای هیون تو میبینه بهش شک میکنه و به نارو میگه چشم از این مارمولک سیاه برندار که نمیدونم چی تو سرشه


حاکم هیون تو برای سر زدن به شهر چانگ چون رفته و اونجا شهریه که معدن اهن داره ،چانگ چون میگه باید اهن بیشتری تولید کنین تا به شهرهای دیگه هم سلاح بدیم فرماندار اونجا میگه اخه نیرومون کجا بوده که اهن از معدن بیاریم بیرون
اونم میگه من این حرفها حالیم نیس
خلاصه بین مردم از اونا نارضایتی پیش میاد،جومانگ تصمیم مییگره به خاطر همین نارضایتی مردم به اون شهر حمله کنه




حمله شروع میشه و توی راه برگشت فرماندار هیون تو جومانگ بهشون حمله میکنه و فرماندار زخمی میشه اما هر طوری هست فرار میکنه و تمام نیروهاش هم کشته میشن،شهر چانگ چون دست جومانگ میفته و مردم به شدت ازش استقبال میکنن

سوسونو به چانگ چون میره تا سربازهایی که موپالمو قولشو از فرماندار گرفته رو تحویل بگیره
نزدیکیهای شهر اطراق میکنن و سوسو نو ،سویانگ رو میفرسته تا سرو گوش اب بده



جومانگ با فرماندار شهر حرف میزنه و همینطور که از اونجا خارج میشه سویانگ اونارو میبینه و به سو خبرمیده که جومانگ شهر رو گرفته و الانم سربازهای شهر جز نیروهای اونن
سو میگه الان دیگه فرماندار نمیتونه به قولی که به ماداده عمل کنه و ما هم برمیگردیم به
گیه رو

فرمانداره واسه سولان نامه مینویسه و سولان هم جو زده میشه و میگه به بابام خبر بدین که من نجاتش میدم
سولان میدوه میره پیش دائه سو که یالا به داد بابام برس وگرنه اگه امپراطور بفهمه شهر چونگ رو از دست داده از مقامش برکنارش میکنن

دائسه میگه شرمنده اخلاقتم که ما الان خودمون داریم از گرسنگی میمیریم و پول واسه جنگ نداریم
دختره هم ناراحت میشه و جیغ و داد رو میذاره روش که اگه بابای من نبود تو هم نبودی و بدون بابای من بویو هیچی نیست

 

برای خواندن متن کامل وبقیه ماجرا  به ادامه مطلب مراجعه کنید ...



کلمات کلیدی : افسانه، جومونگ، خلاصه، سوسانو، هیوبو، دامول، سانسر، سانسور

خلاصه قسمت پنجاه و دوم ( 52 ) سریال جومونگ

همینطوره و فقط ژنرال جرات میکنه حرف بزنه و بگه این یه نشونه بدبختیه



ارتش دامول هم از ترس مستثنا نیست و موپالمو میگه بابام میگفت وقتی خورشید میگیره شاه میمیره




بالاخره یومیول غشی هم به هوش میاد و به جومانگ میگه این یه نشونه است از اینکه دولت فعلی بویو قراره با خاک یکسان بشه و یه دولت جدید جای اونو بگیره




بین همه کسی که تو قصر غش میکنه کاهن هست و ملکه میاد به دیدنش تا ببینه چیه و چه خبره




کاهن میگه برید کاسه کوزه هاتونو جمع کنین که همگی بدبخت شدیم







و اما اگه همه جا رو اب ببره یونگ پو رو خواب میبره که ماجین میاد صداش میکنه و ازسیر تا پیاز قضیه رو واسش میگه ....




جومانگ برمیگرده پایگاه و




 واسه ملت سخنرانی میکنه که ما الیم و بلیم و همین فردا پس فردا ست که پوز دائه سو رو بزنیم


غشی ترین بانوی قصر هم بالاخره سر پا میشه و اولین کاری که میکنه اینه که به شاه سر بزنه وشاه یواشکی بهش میگه همین روزهاست که بزنم پس گردن دائه سو و از رو صندلیم بندازمش اون ور ،اینطوری نمیشه







و اما دائه سواین وسط اصلا رو خودش نمیذاره که این علائم معنی بدی داشته باشه وبه وزیر ها میگه وای به حال کسی که ببینم این اتفاقات رو بد تفسیر کنه




ژنرال هیوک رو مخ وزیر اعظم کار میکنه و میگه از وقتی این یه علف بچه شاه شده یه روز خوش ندیدیم یه کاری کن زودتر خود شاه اصلی رو برگردونیم ،وزیر اعظم زیر بار نمیره




 

برای خواندن متن کامل وبقیه ماجرا  به ادامه مطلب مراجعه کنید ...



کلمات کلیدی : افسانه، جومونگ، خلاصه، سوسانو، هیوبو، دامول، سانسر، سانسور، سریال

خلاصه قسمت پنجاه و سوم ( 53 ) سریال افسانه جومونگ

اگه خاطرتون باشه ژنرال هیوک واسه جنگ با ساجولدو راه افتاد و بین راه با جومونگ هم حرفهایی زد و تا میتونست از تسو بد گفت






جومونگ هم که اعتماد زیادی به کاهن پیدا کرده با اون مشور ت میکنه و قرار  میشه که جومونگ فعلا خودش رو درگیر نکنه






در ضمن کاهن به چومونگ هشدار میده که به قدرت رسیدن شاه واسه تو مایه ضرره و خیلی خودتو قاطی ماجرا نکن چو
ن ممکنه شاه قصد کنه ارتش دامول رو هم از بین ببره!






تسو هم دستش تو حنا مونده تا ژنرال سر جومونگ رو براش بیاره ...






ژنرال تک تک فرمانده ها رو میکشه و خودش میشه رییس کل و با ارتش ساچولدو مبارزه میکنه
از اون طرف هم شاه توی قصر قیومت به پا میکنه و هر چی شورشیه میریزه تو قصر تا ترتیب تسو رو بدن
و اما بشنوید از نخست وزیر که واسه شاه شرط میذاره که اگه با هان دشمنی نکنی و دست از سر کچل جومونگ برداری منم کمکت میکنم دوباره شاه بشی






شاه ظاهرا قبول میکنه و دعوا ها شروع میشه
سولان هم مرتب یه سویا رو اذیت میکنه و یوهوا ازش میخواد مقاومت کنه
وزیر اعظم مخ همه وزیرهای دیگه رو میزنه و همه رو علیه تسو بسیج میکنه






 

برای خواندن متن کامل وبقیه ماجرا  به ادامه مطلب مراجعه کنید ...




کلمات کلیدی : افسانه، جومونگ، خلاصه، سوسانو، هیوبو، دامول، سانسر، سانسور، سریال
<      1   2   3   4   5   >>   >
  • بایگانی

  • یادداشت‌های بایگانی نشده