فروشگاه ایرانی

 
 
 
 
 
اردیبهشت 1388 - خبر هایی از دنیایی بازیگران

دهمین جشن خانه سینما

 نامزد های دهمین جشن خانه سینما اعلام شدند

دهمین جشن خانه سینما در تاریخ سه شنبه 21 شهریور ماه در تالار وحدت برگزار می شود .فرشید منافی گوینده رادیو که در حال حاضر " روی خط جوانی " را در حال اجرا دارد ? اجرای این برنامه را بر عهده دارد .

 نامزد های دریافت تندیس جشن خانه سینما نیز اعلام شده است و لازم به ذکر است در داوری امسال خانه سینما چند نکته قابل توجه به چشم می‌خورد. مهم‌تر از همه این که در مقام مقایسه با آرای هیئت داوران جشنواره فیلم فجر، «به نام پدر»( ابراهیم حاتمی‌کیا) در میان رشته‌های اصلی نامزد دریافت جایزه نیست و جایش را «میم مثل مادر»( رسول ملاقلی‌پور) گرفته است. این در حالی است که «تقاطع» و «چهارشنبه سوری»، پیشتازی‌ خود را در نامزدی دریافت اغلب جوایز اصلی حفظ کرده‌اند. «کافه ستاره» و «چند کیلو خرما برای تدفین » نیز در رتبه های بعدی قرار دارند .

 پس از بازبینی فیلم های حاضر در دهمین دوره جشن خانه سینما و شمارش آرا داوران آکادمی فهرست نهایی نامزد‌های این جشن به شرح زیر است:

نامزدهای بهترین فیلم: 1- تقاطع ( به تهیه کنندگی ناصر شفق و سعید حاجی میری) 2- چهارشنبه سوری ( به تهیه کنندگی سید جمال ساداتیان) 3- عصر جمعه (به تهیه کنندگی جهانگیر کوثری) 4- کافه ستاره ( به تهیه کنندگی مصطفی شایسته) 5- میم مثل مادر ( به تهیه کنندگی منوچهر محمدی)

 

نامزدهای بهترین کارگردانی: 1- ابوالحسن داوودی ( تقاطع) 2- سامان سالور(چند کیلو خرما برای مراسم تدفین) 3- اصغر فرهادی( چهارشنبه سوری) 4- سامان مقدم ( کافه ستاره) 5- رسول ملاقلی پور( میم مثل مادر)

 

بهترین فیلم نامه: 1- به آهستگی ( پرویز شهبازی) 2- تقاطع( فرید مصطفوی- ابوالحسن داوودی) 3- چهارشنبه سوری( اصغر فرهادی- مانی حقیقی) 4- چند کیلو خرما برای مراسم تدفین ( سامان سالور) 5- عصر جمعه ( فرید مصطفوی)

 

بهترین بازیگر مرد(نقش اول): 1- پرویز پرستویی ( به نام پدر) 2- خسرو شکیبایی ( چه کسی امیر را کشت) 3- حمید فرخ نژاد ( چهارشنبه سوری) 4- محمد رضا فروتن ( به آهستگی) 5- رضا کیانیان ( یک بوس کوچولو)

 

بهترین بازیگر زن(نقش اول): 1- گلاب آدینه ( وقتی همه خواب بودند) 2- هدیه تهرانی ( چهارشنبه سوری) 3- رویا تیموریان ( کافه ستاره) 4- گلشیفته فراهانی ( میم مثل مادر ) 5- رویا نونهالی ( عصر جمعه)

 

بهترین بازیگر مرد (نقش مکمل): 1- بیژن امکانیان ( تقاطع) 2- حامد بهداد ( کافه ستاره) 3- آتیلا پسیانی ( چه کسی امیر را کشت) 4- حسن پور شیرازی ( به آهستگی) 5- جمشید هاشم پور ( میم مثل مادر)

 

بهترین بازیگر زن (نقش مکمل): 1- پانته آ بهرام ( چهارشنبه سوری) 2- سحر دولتشاهی ( میم مثل مادر ) 3- الناز شاکردوست ( چه کسی امیر را کشت) 4- ترانه علیدوستی ( چهارشنبه سوری) 5- مهتاب نصیرپور ( به نام پدر)

 

بهترین فیلمبرداری: 1- بهرام بدخشانی (تقاطع) 2- حسین جعفریان ( چهارشنبه سوری) 3- محمد داوودی ( زمستان است) 4- علی محمد قاسمی ( یادداشت بر زمین) 5- محمود کلاری ( گرگ و میش)

 

بهترین تدوین: 1- حسن حسن دوست (زمستان است) 2- بهرام دهقانی ( تقاطع) 3- هایده صفی یاری ( چهارشنبه سوری ) 4- عباس گنجوی ( یک بوس کوچولو) 5- محمد رضا موئینی ( کافه ستاره )

 

بهترین صدا برداری: 1- حسن زاهدی ( چهارشنبه سوری ) 2- محمود سماک باشی ( میم مثل مادر) 3- محمد مختاری ( تقاطع ) 4- مهران ملکوتی ( به نام پدر ) 5- جهانگیر میر شکاری ( جایی در دوردست )

 

بهترین طراح هنری: 1- امیر اثباتی ( تقاطع) 2- ایرج رامین فر ( از دور دست) 3- آیدین ظریف ( کافه ستاره) 4- فرهاد فارسی ( یک بوس کوچولو) 5- فرهاد ویلکیچی ( میم مثل مادر )

 

بهترین موسیقی متن: 1- احمد پژمان ( یک بوس کوچولو) 2- کامبیز روشن روان ( سفر به هیدالو) 3- آریا عظیمی نژاد ( میم مثل مادر ) 4- محمد رضا علیقلی ( به نام پدر ) 5- محمد رضا علیقلی ( تقاطع )

 

بهترین صداگذاری و میکس: 1- پرویز آبنار ( مکس) 2- حسین ابوالصدق و جهانگیر میرشکاری ( جایی در دور دست) 3- فریدون خوشابافر ( آکواریم ) 4- فرهاد ارجمند (تر‌دست) 5- محمد رضا دلپاک (یک بوس کوچولو )

 

بهترین چهره پردازی : 1- عبداله اسکندری ( شهر آشوب ) 2- مهری شیرازی ( کافه ستاره ) 3- محمد رضا قومی ( مکس ) 4- محمد رضا قومی ( وقتی همه خواب بودند) 5- مهرداد میرکیانی ( یک بوس کوچولو )

 

بهترین جلوه های ویژه: 1- محسن روزبهانی ( تقاطع) 2- محسن روزبهانی (شبانه) 3- محسن شاه ابراهیمی (زاگرس) 4- جواد شریفی ( به نام پدر ) 5- عباس شوقی ( پروانه ای در مه )  



کلمات کلیدی :

رئیس اداره ارشاد مشهد:سینماهای مشهد فاصله زیادی با استانداردهای

سینماتوگراف: رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مشهد گفت: سینماهای این شهر فاصله زیادی با استانداردهای بین‌المللی دارد. محمدکاظم دبیری در نشستی با موضوع "وضعیت سینماها و عدم تغییر کاربردی آنها" در جمع مدیران سینماهای مشهد و خبرنگاران اظهار داشت: یکی از رسالت‌های اداره ارشاد توسعه فیلم و سینما در کشور است زیرا سینما نقش موثری در رشد و توسعه فرهنگی جامعه دارد.
وی با بیان اینکه سینماها نقش فعالی در غنی‌سازی اوقات فراغت در جامعه دارد، ادامه داد: رفتارهای انسانی و آموزه‌های دینی از طریق فیلم و سینما به مردم شناسانده و معرفی می‌شود.
وی اظهار داشت: با توجه به اینکه سینماها در روزهای شنبه و سه‌شنبه به صورت نیمه‌بها هستند این موضوع مشکلات و موانعی برای صنعت سینما به وجود آورده و باعث شده سالن‌ها فقط در این دو روز پر باشد.
وی خاطرنشان کرد: یکی از شاخصه‌های فرهنگی دنیا و برای کشورهای فعال در فرهنگ و هنر وجود و فعالیت سینماهای آن کشورهاست.
وی با بیان اینکه در مشهد حدود 15 سالن سینما فعال و حدود 5 هزار و 452 صندلی در تمام سینماهای مشهد وجود دارد که سینماهای شهر مشهد فاصله زیادی با استانداردهای بین‌المللی دارد افزود: همچنین حدود سه سینمای غیرفعال نیز در شهر وجود دارد.
دبیری افزود: در قبل و ابتدای انقلاب، 9 سینما در مشهد وجود داشته که به دلایل خاصی تخریب شده و فضای آنها هنوز خالی است و به‌ دلیل اینکه تغییر کاربری در آنها امکان پذیرفت همچنان بلاتکلیف هستند.
وی با تاکید به اینکه مردم از سینماهای شهر حمایت کنند و از تخریب آنها جلوگیری کنند نیز اظهار داشت: حدود 9 سینما در این شهر در حال نابودی است و کسی هیچ حرفی نمی‌زند و از آنها جلوگیری نمی‌کند.
وی به خریداری سینمای شهر تماشا به وسیله نیروی انتظامی از سوی کمیته امداد اشاره کرد و گفت: با توجه به اینکه تغییر کاربری در سینماها ممکن نیست اما شهرداری متاسفانه اجازه ساخت و ساز غیرقانونی به نیروی انتظامی داده که سینمای شهر تماشا را به مجتمع تجاری تبدیل کنند.
وی تاکید کرد: مراجع قانونی مانند استانداری و فرمانداری باید مانع تغییر کاربری این فضاها شوند از فروش این سینماها و تخریب آنها جلوگیری کنند.
دبیری اظهار داشت: با توجه به اینکه مشهد یک کلانشهر مذهبی است و جمعیت آن روز به روز در حال افزایش است این تعداد سینمای فعال شهر جوابگوی مردم نیست.

ادامه اخبار در سایت(http://www.cinematogeraf.tk/)



کلمات کلیدی :

بررسی یک عمر فعالیت هنری مجید مجیدی

مروری بر آثار مجید مجیدی، از بازیگری تا کارگردانی

سینماتوگراف: کمتر کسی فکر می کرد بازیگر نه چندان شناخته شده فیلم های اوایل دهه 60، یک دهه بعد تبدیل به یکی از مطرح ترین کارگردانان سینمای ایران (حتی در سطح بین المللی) شود. اگرچه مجیدی در سال 59 اولین فیلم کوتاهش با نام «انفجار» را به صورت 16 میلیمتری و با امکانات حوزه اندیشه و هنر اسلامی آن زمان کارگردانی کرد، اما او قصد داشت در آن سال ها بیشتر به عنوان بازیگر شناخته شود و ادامه کار دهد تا یک کارگردان.

مجید مجیدی از سال 60 بازیگری را با فیلم «توجیه» به کارگردانی منوچهر حقانی پرست و با فیلمنامه یی از محسن مخملباف آغاز کرد و در طول این دهه در حدود 10 فیلم به ایفای نقش پرداخت.

البته آغاز فعالیت بازیگری مجیدی به سال 58 و حضور در نمایش «نهضت حروفیه» به کارگردانی داوود دانشور بازمی گردد. او در همین سال در نمایش دیگری با عنوان «براند» به کارگردانی قاسم سیف هم روی صحنه رفت. مجیدی قبل از آنکه وارد حوزه هنری شود یک نمایش با عنوان «طیاره» را نیز کارگردانی کرده بود.

مجید مجیدی از نسل کارگردانان انقلاب است؛ جوانانی که از اوایل دهه 60 به خاطر علاقه شان به هنر و به خصوص سینما از طریق چند نهاد دولتی متولی سینما که مهم ترین اش حوزه هنری بود، وارد میدان شدند و با توجه به خالی بودن عرصه به خاطر غربال سینماگران قبل از انقلاب و البته با توجه به استعدادی که داشتند، توانستند با آزمودن خطاهای مختلف سکان سینمای ایران را در دست بگیرند.

برخی از این جوانان مانند مجید مجیدی با بازیگری آغاز کردند، برخی مانند کمال تبریزی با فیلمبرداری، برخی هم مانند محسن مخملباف از همان اول به عنوان کارگردان کارشان را شروع کردند.

مجیدی پس از «توجیه» در سال 60، حدوداً تا سال 70 سالی یک فیلم بازی کرد. او در سال 61 جلوی دوربین محمدرضا هنرمند رفت و در اولین فیلم او با نام «مرگ دیگری» که به صورت 16 میلیمتری بود، به ایفای نقش پرداخت. پس از این فیلم مجیدی به صورت پیاپی در سه فیلم اول محسن مخملباف بازی کرد. «استعاذه»، «دو چشم بی سو» و «بایکوت» حاصل همکاری مجیدی به عنوان بازیگر و مخملباف به عنوان کارگردان است. هم مجیدی و هم مخملباف با فیلم «بایکوت» معروف شدند. این فیلم در مقایسه با دو فیلم قبلی مخملباف، اثری قصه گوتر و کلاسیک تر بود و با اینکه پر از شعارهای انقلابی بود، اما قصه یی پر اوج و فرود داشت و به همین خاطر توانست عنوان پرفروش ترین فیلم سال 65 را به خود اختصاص دهد. «بایکوت» در آن سال 9 میلیون تومان فروخت تا هم مخملباف کارگردان شناخته شده یی شود و هم بازیگر نقش اول آن یعنی مجید مجیدی.

قهرمان انقلابی فیلم «بایکوت» یک سال بعدترش در فیلم «تیرباران» علی اصغرشادروان به نوعی همان نقش خود را تکرار کرد. مجیدی این بار در نقش شهید اندرزگو ظاهر شد که این فیلم هم در سال 66 با 7/4 میلیون تومان فروش توانست عنوان پنجمین فیلم پرفروش سال را به خود اختصاص دهد. با فروکش کردن اوج فیلم های انقلابی از اواسط دهه 60، مجیدی به خاطر فیزیک، جنس و نوع بازی اش، خواسته یا ناخواسته بیشتر در فیلم های مربوط به دفاع مقدس بازی کرد. او دو تجربه دفاع مقدسی تامرز دیدار (حسین قاسمی جامی) و در جست وجوی قهرمان (حمیدرضا آشتیانی پور) را در سال 68 پشت سرگذاشت و سپس در اولین و آخرین فیلم بلند دوست و یار قدیمی حوزه یی خود محمد کاسبی با نام «شنا در زمستان» بازی کرد. «شنا در زمستان» آخرین فیلم مجید مجیدی به عنوان بازیگر بود. مجیدی به مرحله انتخاب رسیده بود. یا باید به عنوان بازیگر آن هم نه در طیف های گوناگونی از فیلم ها بلکه در جریانی خاص ادامه فعالیت می داد یا اینکه راه دیگری را انتخاب می کرد. او در فاصله سال های بازیگری اش چند فیلم کوتاه مانند هودج (1363) و روز امتحان (1367) را کارگردانی کرده بود و بدش نمی آمد تجربه ساخت فیلم بلند را نیز پشت سر بگذارد. در این سال ها با جدایی فیلمساز محبوب و جنجالی حوزه هنری یعنی محسن مخملباف از آن نهاد، مسوولان حوزه به دنبال جایگزینی برای او بودند تا جای خالی مخملباف دچار دگردیسی شده را پرکنند. مجید مجیدی مستعد و البته باهوش می توانست انتخاب خوبی برای مسوولان حوزه هنری برای سرمایه گذاری باشد.

مجیدی در سال 70 اولین فیلم بلندش «بدوک» را با سرمایه گذاری حوزه هنری ساخت که در جشنواره دهم فجر دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه را به دست آورد. در آن سال ها برخی کارگردانان از جمله مجید مجیدی ترجیح دادند برای ورود به سینما فیلم هایی ساده به لحاظ قصه و ساختار آن هم با محوریت کودکان بسازند تا شاید در جشنواره های داخلی و حتی خارجی توفیق کسب کنند و راه را برای ادامه کار فیلمساز هموار سازند.

مجیدی پس از «بدوک» دو فیلم کوتاه «آخرین آبادی» و «خدا می آید» را ساخت که این دومی اثری بسیار تاثیرگذار و خوش ساخت بود اما کشف مجیدی فیلمساز در جشنواره چهاردهم فجر و با فیلم «پدر» صورت گرفت. «پدر» فیلمی ساده و البته خوش ساخت در ادامه همان مسیر «بدوک» و البته حرفه یی تر و پخته تر بود. مجیدی از همان آغاز دنیایی فقیر و فاقد ثروت را برای کاراکترهای فیلم هایش انتخاب کرد. البته نگاه انسانی و عاری از ترحم مجیدی به فقر دنیوی در کنار به تصویر کشیدن درونیات غنی آدم ها، او را از غلتیدن در ورطه یی که بسیاری از فیلمسازان گرفتار آن شده بودند، نجات داد.

مجیدی بلافاصله بعد از «پدر» موفق ترین فیلم کارنامه سینمایی اش «بچه های آسمان» را جلوی دوربین برد. «بچه های آسمان» سیمرغ بهترین فیلمنامه و کارگردانی را از جشنواره فجر برای او به ارمغان آورد و فیلم آنقدر مورد توجه همگان قرار گرفت که آن را به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب کردند. کار تا جایی پیش رفت که اعضای آکادمی برای اولین و آخرین بار در طول برگزاری مراسم اسکار، یک فیلم از ایران را در میان فیلم های نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان جای دادند. هرچند اسکار گرفتن فیلم مجیدی کمی دور از ذهن و حتی توقعات بود، اما تا همین حد هم مایه مباهات سینمای ایران شد.

مجیدی پس از «بچه های آسمان» فیلم «رنگ خدا» را ساخت که اگرچه قصه و حال و هوایش به نابی آن فیلم نبود اما زبانی سینمایی تر داشت و در آن رنگ و صدا حرف اول را می زد. از «بچه های آسمان» به بعد تمامی فیلم های مجیدی پایه اصلی نامزدهای رشته های مختلف جشنواره فجر بوده اند و هر زمان که مجیدی فیلم داشته، جوایز اصلی به او رسیده است.

مجید مجیدی در سال 79 فیلم پنجم اش «باران» را ساخت که به دلیل پرداخت های اغراق آمیز و احساسات گرایی بیش از حد، نتوانست به اندازه دو فیلم قبلی مورد توجه خاص و حتی عام قرار بگیرد. با این وجود فیلم او باز هم در جشنواره فجر و حتی جشن خانه سینما اصلی ترین جوایز را از آن خود کرد.

مجیدی پس از «باران» قصد کرد تا حال و هوای تازه یی را تجربه کند. او این بار می خواست از دنیای کودکان و نوجوانان بیرون بیاید و قصه تازه اش را در دنیای بزرگسالان آن هم با بازیگران حرفه یی و شناخته شده روایت کند. پس از نمایش «بید مجنون» در جشنواره بیست و سوم، تعداد مخالفان فیلم از تعداد موافقان آن بیشتر بود اما باز هم اصلی ترین جوایز به مجید مجیدی رسید. مخالفان فیلم فضای عرفان زده «بید مجنون» و تاکیدهای اغراق آمیز کارگردان روی برخی اجزا را دلیل ضعف فیلم دانستند و موافقان ورود مجیدی به فضایی جدید را عامل موفقیت فیلم عنوان کردند. «بید مجنون» که پرویز پرستویی را هم به عنوان بازیگر داشت با توجه به تبلیغات فراوان فیلم، فروش خوبی کرد تا ششمین فیلم مجید مجیدی با اقبال عامه روبه رو شود.

مجیدی با «آواز گنجشک ها» دوباره بازگشتی به دنیای مورد علاقه اش که پیشتر در فیلم های قبلی به آن پرداخته بود، داشته است. شاید مهم ترین نکته قوت «آواز گنجشک ها» بلوغ کارگردانش در به تصویر کشیدن صحنه هایی تاثیرگذار برای تماشاگر با بیشترین جزئیات باشد. اما مهم ترین اشکال فیلم مجیدی (که این ایراد به خیلی دیگر از فیلم های کارگردانان حتی مطرح سینمای ایران هم وارد است) بی نیازی و حتی فرار از قصه گویی سرراست برای تماشاگر است. شاید مجیدی آنقدر در به تصویر کشیدن جزئیات فیلمش به تبحر رسیده که خود و فیلمش را بی نیاز از کلیت قصه گویی می داند. «آواز گنجشک ها» پلان ها و سکانس های جانداری دارد اما قصه ندارد و داستانش تکه تکه است.

«آواز گنجشک ها» سادگی و بی پیرایگی «بچه های آسمان» را ندارد. نماهای ساده تبدیل به هلی شات هایی شده که بیشتر به خودنمایی می ماند. دو ماهی کوچک داخل حوض تبدیل به صدها ماهی نیمه جان شده اند که زمین را فرش می کنند. دوچرخه پدر «بچه های آسمان» تبدیل به موتورسیکلت شده و شترمرغ و تخم شترمرغ جای کتانی های پاره را گرفته است.

مجید مجیدی در پایان پنجمین دهه عمرش و در بدو ششمین دهه، فیلمسازی پرافتخار در داخل، خارج و البته بانفوذ و مورد اعتماد حاکمیت است. هنوز هم حضور فیلمی از مجیدی در جشنواره فجر یک اتفاق مهم است و حتی با اینکه فیلم های او همخوانی چندانی با جریان اصلی سینما و ذائقه مخاطب عام ندارد، اما نام مجید مجیدی برای خیلی از مخاطبان عام کافی است تا آنها برای دیدن فیلم او ترغیب شوند. اما فقط خدا کند باز هم سادگی و صداقت «بچه های آسمان» در فیلم های آینده مجیدی تکرار شود.


سینماتوگراف: کمتر کسی فکر می کرد بازیگر نه چندان شناخته شده فیلم های اوایل دهه 60، یک دهه بعد تبدیل به یکی از مطرح ترین کارگردانان سینمای ایران (حتی در سطح بین المللی) شود. اگرچه مجیدی در سال 59 اولین فیلم کوتاهش با نام «انفجار» را به صورت 16 میلیمتری و با امکانات حوزه اندیشه و هنر اسلامی آن زمان کارگردانی کرد، اما او قصد داشت در آن سال ها بیشتر به عنوان بازیگر شناخته شود و ادامه کار دهد تا یک کارگردان.

مجید مجیدی از سال 60 بازیگری را با فیلم «توجیه» به کارگردانی منوچهر حقانی پرست و با فیلمنامه یی از محسن مخملباف آغاز کرد و در طول این دهه در حدود 10 فیلم به ایفای نقش پرداخت.

البته آغاز فعالیت بازیگری مجیدی به سال 58 و حضور در نمایش «نهضت حروفیه» به کارگردانی داوود دانشور بازمی گردد. او در همین سال در نمایش دیگری با عنوان «براند» به کارگردانی قاسم سیف هم روی صحنه رفت. مجیدی قبل از آنکه وارد حوزه هنری شود یک نمایش با عنوان «طیاره» را نیز کارگردانی کرده بود.

مجید مجیدی از نسل کارگردانان انقلاب است؛ جوانانی که از اوایل دهه 60 به خاطر علاقه شان به هنر و به خصوص سینما از طریق چند نهاد دولتی متولی سینما که مهم ترین اش حوزه هنری بود، وارد میدان شدند و با توجه به خالی بودن عرصه به خاطر غربال سینماگران قبل از انقلاب و البته با توجه به استعدادی که داشتند، توانستند با آزمودن خطاهای مختلف سکان سینمای ایران را در دست بگیرند.

برخی از این جوانان مانند مجید مجیدی با بازیگری آغاز کردند، برخی مانند کمال تبریزی با فیلمبرداری، برخی هم مانند محسن مخملباف از همان اول به عنوان کارگردان کارشان را شروع کردند.

مجیدی پس از «توجیه» در سال 60، حدوداً تا سال 70 سالی یک فیلم بازی کرد. او در سال 61 جلوی دوربین محمدرضا هنرمند رفت و در اولین فیلم او با نام «مرگ دیگری» که به صورت 16 میلیمتری بود، به ایفای نقش پرداخت. پس از این فیلم مجیدی به صورت پیاپی در سه فیلم اول محسن مخملباف بازی کرد. «استعاذه»، «دو چشم بی سو» و «بایکوت» حاصل همکاری مجیدی به عنوان بازیگر و مخملباف به عنوان کارگردان است. هم مجیدی و هم مخملباف با فیلم «بایکوت» معروف شدند. این فیلم در مقایسه با دو فیلم قبلی مخملباف، اثری قصه گوتر و کلاسیک تر بود و با اینکه پر از شعارهای انقلابی بود، اما قصه یی پر اوج و فرود داشت و به همین خاطر توانست عنوان پرفروش ترین فیلم سال 65 را به خود اختصاص دهد. «بایکوت» در آن سال 9 میلیون تومان فروخت تا هم مخملباف کارگردان شناخته شده یی شود و هم بازیگر نقش اول آن یعنی مجید مجیدی.

قهرمان انقلابی فیلم «بایکوت» یک سال بعدترش در فیلم «تیرباران» علی اصغرشادروان به نوعی همان نقش خود را تکرار کرد. مجیدی این بار در نقش شهید اندرزگو ظاهر شد که این فیلم هم در سال 66 با 7/4 میلیون تومان فروش توانست عنوان پنجمین فیلم پرفروش سال را به خود اختصاص دهد. با فروکش کردن اوج فیلم های انقلابی از اواسط دهه 60، مجیدی به خاطر فیزیک، جنس و نوع بازی اش، خواسته یا ناخواسته بیشتر در فیلم های مربوط به دفاع مقدس بازی کرد. او دو تجربه دفاع مقدسی تامرز دیدار (حسین قاسمی جامی) و در جست وجوی قهرمان (حمیدرضا آشتیانی پور) را در سال 68 پشت سرگذاشت و سپس در اولین و آخرین فیلم بلند دوست و یار قدیمی حوزه یی خود محمد کاسبی با نام «شنا در زمستان» بازی کرد. «شنا در زمستان» آخرین فیلم مجید مجیدی به عنوان بازیگر بود. مجیدی به مرحله انتخاب رسیده بود. یا باید به عنوان بازیگر آن هم نه در طیف های گوناگونی از فیلم ها بلکه در جریانی خاص ادامه فعالیت می داد یا اینکه راه دیگری را انتخاب می کرد. او در فاصله سال های بازیگری اش چند فیلم کوتاه مانند هودج (1363) و روز امتحان (1367) را کارگردانی کرده بود و بدش نمی آمد تجربه ساخت فیلم بلند را نیز پشت سر بگذارد. در این سال ها با جدایی فیلمساز محبوب و جنجالی حوزه هنری یعنی محسن مخملباف از آن نهاد، مسوولان حوزه به دنبال جایگزینی برای او بودند تا جای خالی مخملباف دچار دگردیسی شده را پرکنند. مجید مجیدی مستعد و البته باهوش می توانست انتخاب خوبی برای مسوولان حوزه هنری برای سرمایه گذاری باشد.

مجیدی در سال 70 اولین فیلم بلندش «بدوک» را با سرمایه گذاری حوزه هنری ساخت که در جشنواره دهم فجر دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه را به دست آورد. در آن سال ها برخی کارگردانان از جمله مجید مجیدی ترجیح دادند برای ورود به سینما فیلم هایی ساده به لحاظ قصه و ساختار آن هم با محوریت کودکان بسازند تا شاید در جشنواره های داخلی و حتی خارجی توفیق کسب کنند و راه را برای ادامه کار فیلمساز هموار سازند.

مجیدی پس از «بدوک» دو فیلم کوتاه «آخرین آبادی» و «خدا می آید» را ساخت که این دومی اثری بسیار تاثیرگذار و خوش ساخت بود اما کشف مجیدی فیلمساز در جشنواره چهاردهم فجر و با فیلم «پدر» صورت گرفت. «پدر» فیلمی ساده و البته خوش ساخت در ادامه همان مسیر «بدوک» و البته حرفه یی تر و پخته تر بود. مجیدی از همان آغاز دنیایی فقیر و فاقد ثروت را برای کاراکترهای فیلم هایش انتخاب کرد. البته نگاه انسانی و عاری از ترحم مجیدی به فقر دنیوی در کنار به تصویر کشیدن درونیات غنی آدم ها، او را از غلتیدن در ورطه یی که بسیاری از فیلمسازان گرفتار آن شده بودند، نجات داد.

مجیدی بلافاصله بعد از «پدر» موفق ترین فیلم کارنامه سینمایی اش «بچه های آسمان» را جلوی دوربین برد. «بچه های آسمان» سیمرغ بهترین فیلمنامه و کارگردانی را از جشنواره فجر برای او به ارمغان آورد و فیلم آنقدر مورد توجه همگان قرار گرفت که آن را به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب کردند. کار تا جایی پیش رفت که اعضای آکادمی برای اولین و آخرین بار در طول برگزاری مراسم اسکار، یک فیلم از ایران را در میان فیلم های نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان جای دادند. هرچند اسکار گرفتن فیلم مجیدی کمی دور از ذهن و حتی توقعات بود، اما تا همین حد هم مایه مباهات سینمای ایران شد.

مجیدی پس از «بچه های آسمان» فیلم «رنگ خدا» را ساخت که اگرچه قصه و حال و هوایش به نابی آن فیلم نبود اما زبانی سینمایی تر داشت و در آن رنگ و صدا حرف اول را می زد. از «بچه های آسمان» به بعد تمامی فیلم های مجیدی پایه اصلی نامزدهای رشته های مختلف جشنواره فجر بوده اند و هر زمان که مجیدی فیلم داشته، جوایز اصلی به او رسیده است.

مجید مجیدی در سال 79 فیلم پنجم اش «باران» را ساخت که به دلیل پرداخت های اغراق آمیز و احساسات گرایی بیش از حد، نتوانست به اندازه دو فیلم قبلی مورد توجه خاص و حتی عام قرار بگیرد. با این وجود فیلم او باز هم در جشنواره فجر و حتی جشن خانه سینما اصلی ترین جوایز را از آن خود کرد.

مجیدی پس از «باران» قصد کرد تا حال و هوای تازه یی را تجربه کند. او این بار می خواست از دنیای کودکان و نوجوانان بیرون بیاید و قصه تازه اش را در دنیای بزرگسالان آن هم با بازیگران حرفه یی و شناخته شده روایت کند. پس از نمایش «بید مجنون» در جشنواره بیست و سوم، تعداد مخالفان فیلم از تعداد موافقان آن بیشتر بود اما باز هم اصلی ترین جوایز به مجید مجیدی رسید. مخالفان فیلم فضای عرفان زده «بید مجنون» و تاکیدهای اغراق آمیز کارگردان روی برخی اجزا را دلیل ضعف فیلم دانستند و موافقان ورود مجیدی به فضایی جدید را عامل موفقیت فیلم عنوان کردند. «بید مجنون» که پرویز پرستویی را هم به عنوان بازیگر داشت با توجه به تبلیغات فراوان فیلم، فروش خوبی کرد تا ششمین فیلم مجید مجیدی با اقبال عامه روبه رو شود.

مجیدی با «آواز گنجشک ها» دوباره بازگشتی به دنیای مورد علاقه اش که پیشتر در فیلم های قبلی به آن پرداخته بود، داشته است. شاید مهم ترین نکته قوت «آواز گنجشک ها» بلوغ کارگردانش در به تصویر کشیدن صحنه هایی تاثیرگذار برای تماشاگر با بیشترین جزئیات باشد. اما مهم ترین اشکال فیلم مجیدی (که این ایراد به خیلی دیگر از فیلم های کارگردانان حتی مطرح سینمای ایران هم وارد است) بی نیازی و حتی فرار از قصه گویی سرراست برای تماشاگر است. شاید مجیدی آنقدر در به تصویر کشیدن جزئیات فیلمش به تبحر رسیده که خود و فیلمش را بی نیاز از کلیت قصه گویی می داند. «آواز گنجشک ها» پلان ها و سکانس های جانداری دارد اما قصه ندارد و داستانش تکه تکه است.

«آواز گنجشک ها» سادگی و بی پیرایگی «بچه های آسمان» را ندارد. نماهای ساده تبدیل به هلی شات هایی شده که بیشتر به خودنمایی می ماند. دو ماهی کوچک داخل حوض تبدیل به صدها ماهی نیمه جان شده اند که زمین را فرش می کنند. دوچرخه پدر «بچه های آسمان» تبدیل به موتورسیکلت شده و شترمرغ و تخم شترمرغ جای کتانی های پاره را گرفته است.

مجید مجیدی در پایان پنجمین دهه عمرش و در بدو ششمین دهه، فیلمسازی پرافتخار در داخل، خارج و البته بانفوذ و مورد اعتماد حاکمیت است. هنوز هم حضور فیلمی از مجیدی در جشنواره فجر یک اتفاق مهم است و حتی با اینکه فیلم های او همخوانی چندانی با جریان اصلی سینما و ذائقه مخاطب عام ندارد، اما نام مجید مجیدی برای خیلی از مخاطبان عام کافی است تا آنها برای دیدن فیلم او ترغیب شوند. اما فقط خدا کند باز هم سادگی و صداقت «بچه های آسمان» در فیلم های آینده مجیدی تکرار شود.

منبع :نشریه اعتماد ملی ادامه مطالب(www.cinemama.tk)



کلمات کلیدی :

گزارشی از فیلم تازه اکران شده فرزند خاک

گزارش تحلیلی خبرگزاری برنا درباره فیلم «فرزند خاک»



سینماتوگراف: چند سالی است که ژانر دفاع مقدس به نوعی در سینمای ایران فراموش شده و حتی جشنواره آن نیز برگزار نمی شود. اندک فیلم هایی هم که مضامین دفاع مقدسی را محور داستان خود قرار داده اند، به عناوین مختلف مورد بی مهری قرار می گیرند و مانند "فرزند خاک" در 7 سینما و بدون زیر نویس اکران می شوند! در دهه 60 و 70 سینمای ایران شاهد تولید آثاری در ژانر دفاع مقدس بود که در هر یک از این دهه ها، فیلمسازان رویکردهای خاصی نسبت به این گونه سینمایی داشتند. در دهه 60 داستان فیلم ها در جبهه های جنگ و حواشی مربوط به حضور رزمندگان در دوران هشت ساله دفاع مقدس می گذشت و در دهه هفتاد و اوایل هشتاد بیشتر آثار بر محور حوادث بعد از جنگ و سرگذشت رزمندگان، جانبازان، اسراء معطوف بود. سرگذشت آدم هایی که سال ها در جبهه جنگیده بودند و حالا بعد از گذشت این مدت باید رویه زندگی خود را عوض کرده و به اصطلاح هم رنگ جماعت می شدند. بسیاری از آنها نمی توانستند خود را با شرایط موجود تطبیق دهند و به نوعی مبارزه با وضع موجودشان را پیشه راه خود قرار می دادند مانند حاج کاظم در "آژانس شیشه ای" یا قاسم در "ارتفاع پست". در این دو دهه آثار قابل توجهی در ژانر جنگی تولید شد که بسیاری از آنها توانستند در بین تماشاگران جایی برای خود باز کنند و حتی نظر منتقدان و سایر سینماگران را نیز به خود جلب کنند. فیلم هایی که توسط ابراهیم حاتمی کیا، احمدرضا درویش، مرحوم رسول ملاقلی پور و... ساخته شدند نمونه بارزی از این گونه هستند که در جشنواره های مختلف سینمایی جوایز زیادی را به خود اختصاص دادند.

"فرزند خاک" نسل فراموش شده سینمای ایران

چند سالی است که این گونه سینمایی طرفداران چندانی ندارد و آنهایی هم که در این ژانر فیلم می ساختند، به دنبال ساخت فیلم های تجاری رفته اند. مانند حاتمی کیا که امسال فیلم "دعوت" را با استفاده از ستاره های سینما ساخته است. اما در این میان برخی فیلمسازان جوان و تازه کارتر نسبت به این گونه سینمایی رغبت نشان می دهند و هر از چندگاهی فیلمی با این مضامین می سازند. یکی از این نمونه ها فیلم "فرزند خاک" به کارگردانی محمدعلی آهنگر است.
این فیلم با دست مایه قرار دادن سوژه ای جدید در ژانر دفاع مقدس توانسته به یکی از آثار در خور توجه در این زمینه تبدیل شود. آهنگر به همراه محمدرضا گوهری؛ یکی از نویسندگان این فیلم حدود 9 سال تلاش و تحقیق کرده اند تا بتوانند اثر خود را ثبت کرده و برای کارشان پروانه ساخت بگیرند. آهنگر با ساخت این فیلم نشان داد که می تواند به یکی از فیلمسازان مطرح این ژانر فراموش شده، تبدیل شود.
در پس روزهای تار انتظار، مینا یافته که مسافر گمشده اش در دیاری غریب چشم به راه اوست. مینا تاب ماندن ندارد، دل به دریا می زند و سر به کوه ... راه دلدار صعب و طولانی است، و آتش شوق مینا سخت پرشراره ... راهنمای مینا گواناست، زن جوان کرد که بار درماندگی پیرش کرده و این دو، همسفران سفری تلخ و شیرینند... تلخ عین عسل ...
محور این فیلم داستان زنی را به تصویر می‌کشد که معتقد است همسر مفقودالاثرش در دیاری غریب چشم به راه اوست. مینا به شهرهای مرزی و کردنشین سفر می کند تا بتواند اثری از شوهر گمشده اش بیابد. در این فیلم مهتاب نصیرپور، شبنم مقدمی، حمید ابراهیمی، قاسم زارع، حسین آهنگر و ... به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستانی جذاب در پس منطقه ای دورافتاده

داستان این فیلم بسیار جذاب است. شاید کمتر کسی بداند که در مناطق مرزی زنان و دخترانی هستند که برای امرار معاش خود اقدام به تحقیق و تفحص در مناطق مختلف برای یافتن جسد شهدا می کنند. فیلم درونمایه تلخی دارد اما به هیچ وجه تماشاگر در هیچ صحنه ای با آشفتگی مواجه نیست و خط کلی داستان به خوبی حفظ شده است. بازی هنرپیشه های این فیلم چه در نقش های اصلی و چه فرعی، به خوبی یادآور مردمانی است که در این مناطق زندگی می کنند و دقیقاً مطابق با روحیات آنهاست.
مهتاب نصیرپور در این فیلم به خوبی توانسته در نقش گوانا، زن کرد و رنج کشیده ای ظاهر شده که تا انتها تماشاگر را با خود همراه می کند. در فرزند خاک گویش ها بسیار درست هستند. مهتاب نصیرپور و سایر بازیگران این فیلم با ظرافت این گویش را به بازی خود اضافه کرده اند به طوری که یکی از عوامل جذاب این فیلم، گویش و لهجه بازیگران آن است. علیرضا زرین دست هم در مقام مدیر فیلمبرداری توانسته در بسیاری از صحنه های فیلم، از قاب دوربین خود تصاویر درخشانی بر پرده نقره ای ایجاد کند. گریم و دکوپاژ فیلم نیز حرفی برای گفتن دارد و در موفقیت این فیلم نقش زیادی را ایفا می کنند.

فرزند خاک به راحتی ساخته نشد

نصیرپور در این باره به خبرنگار برنا می گوید:«فرزند خاک اصلا به راحتی ساخته نشده است. من چون زودتر از بقیه عوامل به گروه سازنده این فیلم پیوستم، شاهد تلاش های تهیه کننده و کارگردان بودم تا بتوانند کار را به سلامت تمام کنند. این کار بنا به دلایلی زمانی که قرار بود فیلمبرداری آن آغاز شود، 9 ماه به تعویق افتاد و بعد از این مدت هم با شروع کار تصویربرداری من شاهد بودم که چه حساسیت هایی در بین عوامل تولید برای ساخت این پروژه وجود داشت.»
این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون یادآورشد: «من 9 سال پیش آقای آهنگر را دیدم که دنبال فیلمنامه "فرزند خاک" بود و سال گذشته موفق شد که این فیلم را به مرحله تولید و ساخت برساند. در طول مدت فیلمبرداری هم با مشکلات زیادی مواجه شدیم. یادم هست برای گرفتن صحنه هایی که مربوط به بنه و در میان دره بود، آقای میراعلایی درخواست کرین کردند و حتی مجبور شدیم یک روز کار را تعطیل کنیم اما به دلیل این که بیشتر گروه ها هم زمان با ما مشغول کار بودند، کرین در اختیار گروه سازنده "فرزند خاک" قرار نگرفت و آقای "زرین دست" مجبور شد با امکاناتی که در اختیار داشت، تصویربرداری کند.»


این فیلم درباره بخشی از تاریخ فراموش شده است


سید احمد میراعلایی؛ تهیه کننده این فیلم نیز درباره سختی هایی که به همراه گروهش برای این فیلم کشیده است، می گوید: «آقای آهنگر و گوهری زحمات زیادی برای شکل گرفتن و تصویب این فیلمنامه کشیدند. "فرزند خاک" فیلم راحتی نبود. این فیلم درباره بخشی از تاریخ است که تاکنون نادیده گرفته شده است. موضوع "فرزند خاک" صاحب زیاد دارد آن هم صاحبان ارزشی مانند خانوانده شهدا. کاری هم که صاحب زیاد داشته باشد، مطرح کردن آن هم جرات می خواهد.» میراعلایی تصریح کرد: «باید جرات زیادی داشته باشی تا چنین موضوعی را به شکل زیبای سینمایی و در عین حال مستند روایت کنی. حرف هایی که در این فیلم زده می شود به شکل بسیار ظریفی حرف دل بچه های تحقیق و تفحص است. بسیاری از فیلمنامه نویسان ما این سوژه ها را به دلیل این که هویت ملی ماست، دوست دارند اما به دلیل سختی هایی که دارد به طرف آن نمی روند. اما در "فرزند خاک" این اتفاق افتاد.»
وی افزود: «فرزند خاک با سختی ها و مشکلات زیادی ساخته شد، شاید اگر آقای آهنگر بجای دو ماه، شش ماه برای ساخت این فیلم فرصت داشت فیلم بهتری هم می ساخت. من در هنگام ساخت "فرزند خاک" به آقای آهنگر گفتم که برای دو ماه بودجه داریم و اگر کار بیشتر طول بکشد تنها خدا می تواند به ما کمک کند.» میراعلایی ادامه داد: «ما توانستیم در این مدت دو ماه، کار را به نحو احسن پیش ببریم. اما بحث در اینجاست چرا کاری که مخلصانه تمام عوامل برای آن زحمت کشیده اند و به اعتقاد من و سایر کسانی که این فیلم را دیده اند نتیجه خوبی هم داده و بیشتر تماشاگران از آن راضی بوده اند، به آن توجه نشود(؟)»

9 سال وقت خود را صرف ساخت "فرزند خاک" کردم

محمد علی آهنگر؛ کارگردان این فیلم نیز در این باره می گوید: «من 9 سال برای نوشتن فیلمنامه "فرزند خاک" زحمت کشیدم اما متاسفانه برچسب سفارشی بودن به آن می زنند. پس اگر سفارشی بود چرا این مدت زمان را برای تصویب فیلمنامه صرف کردم. من در طول این مدت با چندین معاونت سینمایی و روسای بنیاد سینمایی فارابی روبرو شدم تا بتوانم این فیلمنامه را به تصویب برسانم. در بنیاد شهید هم یک سال و نیم برای بازنویسی فیلمنامه به همراه آقای گوهری وقت گذاشتیم. هر بار رئیسی که عوض می شد، نفر بعدی طرح را نمی پذیرفت. سه نفر از افرادی که در طول این مدت به من در تحقیق درباره موضوع فیلم کمک کردند، شهید شدند.»
وی یادآورشد: «هر جایی که می خواستم بروم و درباره این فیلم صحبت کنم اول وحشت می کردند. به آنها می گفتم اول اجازه بدهید که من داستانم را برای شما تعریف کنم. من چندین بار در مدت 9 سالی که مشغول کار کردن بروی فیلمنامه این فیلم بودم، با افراد و نهادهای مختلف قرارداد بستم اما رئیس آن نهاد که عوض می شد، کار ما هم به تعویق می افتاد و باید این پروسه زمانی را برای راضی کردن مسئول جدید مجدد طی می کردیم و در این میان تنها زحمت های من به هدر می رفت.»
این کارگردان اظهارکرد: «من می توانستم زمان بسیار کمتری را صرف ساخت یک فیلم شهری کنم و خودم را به این دردسر بزرگ گرفتار نکنم، پس این کار نمی تواند سفارشی باشد. من به همراه سایر عوامل برای به ثمر رسیدن آن زحمت های زیادی کشیده ام.»


اگر امکانات سایر کارگردانان را داشتم، "بن حور" می ساختم

آهنگر به سختی هایی که در موقع ساخت فیلم "فرزند خاک" برای وی و گروهش به وجود آمده بود، اشاره کرد و افزود: «عدالت باید درباره تمام فیلمسازان رعایت شود، زمانی که من این فیلم را می ساختم هیچ امکاناتی وجود نداشت، آقای زرین دست برای گرفتن برخی از صحنه ها به کرین نیاز داشت اما به دلیل این که در اختیار بقیه بود، نتوانستیم بسیاری از خواسته هایمان را عملی کنیم. برای فیلم فلان آقا میلیارد میلیار هزینه می کنند، به طور مثال یک سکانس را در زمستان می گیرد، همان سکانس را دوباره در بهار می گیرند، بعد دلش می خواهد که در تابستان هم بگیرد تا تصویرش زیباتر شود. من هم اگر اینقدر امکانات داشته باشم، "بن حور" می سازم!»
سال هاست که ژانر دفاع مقدس نیز مانند کار برای کودک ونوجوان، در سینمای ایران به فراموشی سپرده شده و اگر هم یک فیلمسازی جسارت ساخت فیلمی با این مضمون را در سر می پروراند، باید چند سال از عمر خود را صرف تصویب فیلمنامه، گرفتن پروانه ساخت، نمایش کند و در هنگام اکران هم با بی مهری تمام فیلمش که توانسته هم نظر منتقدان و هم مردم را در جشنواره جلب کند، در تعداد محدودی سینما اکران می شود! و در عوض فیلم های به اصطلاح اجتماعی و گیشه پسند مدت ها بروی پرده سینماها حکمرانی می کنند.
فیلمسازی که با شرایط اقتصادی فعلی سینما بدون توجه به گیشه اقدام به ساخت فیلمی با مضامین پیامدهایی که برای خانواده های شهدا پس از جنگ تحمیلی وجود دارد، می پردازد. تلاشش قابل ستایش است و برای همین منتقدان ونویسندگان سینمایی تصمیم می گیرند تا در دومین جشن خود به بازیگر این فیلم و کارگردانش تندیس اهدا و از زحمات آنها قدردانی کنند. آهنگر با "فرزند خاک" ثابت کرد هنوز هم سوژه هایی از دوران دفاع مقدس و پیامدهای آن وجود دارد، که می تواند دست مایه فیلمی قرار بگیرد و سینمای بحران زده فعلی را از فقر سوژه های ناب و بکر نجات دهد.

منبع خبر : برنا


کلمات کلیدی :

دو جایزه در غیاب «رخشان بنی‌اعتماد» به «خون بازی» رسید؛

دو جایزه در غیاب «رخشان بنی‌اعتماد» به «خون بازی» رسید؛

موفقیت «خون بازی» و برتری فیلم چینی «مجمع» در جشنواره «پیونگ یانگ»

خبرگزاری فارس: فیلم چینی «مجمع» برنده سه جایزه برتر یازدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم «پیونگ یانگ» در کره شمالی شد و فیلم ایرانی «خون بازی» نیز توانست دو جایزه داوران و مردم را از این جشنواره به دست آورد.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری شینهوا، فیلم «مجمع» در این دوره از رقابت‌های سینمایی «پیونگ یانگ» که شب گذشته به کار خود پایان داد، برنده سه جایزه برتر، بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فن‌آوری شد.
بنا بر این گزارش، سه فیلم چینی «باغ امپراطوری»،«احساسات محبت‌آمیز» و «مرد خوب» نیز به ترتیب توانستند جایزه ویژه هیات بین‌المللی داوران، جایزه ویژه برگزارکنندگان و جایزه ویژه پروجکشن را از آن خود کنند.
به گزارش شینهوا، جشنواره فیلم «پیونگ یانگ» که هر دو سال یکباره در پایتخت کره شمالی برگزار می‌شود، اولین بار در سال 1987 تحت عنوان جشنواره فیلم کشورهای غیر هم تراز و در حال توسعه» برگزار شد.
همچنین رویترز از تقدیر هیأت داوران این جشنواره از فیلم «خون بازی» ساخته «رخشان بنی‌اعتماد» نوشت و سایت این جشنواره نیز از اختصاص جایزه ویژه مردمی و جایزه تقدیر هیأت داوران به فیلم این سینماگر ایرانی خبر داد ضمن این که به گفته «جهانگیر کوثری»، این جایزه‌ها در غیاب «رخشان بنی‌اعتماد» به نمایندگان ایرانی اهدا شده است.
بنا براین گزارش، یازدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم «پیونگ یانگ» 19 سپتامبر افتتاح شده بود و شب گذشته نیز به کار خود پایان داد.



کلمات کلیدی :
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
  • بایگانی

  • یادداشت‌های بایگانی نشده