خلاصه قسمت 74 / هفتاد و چهارم سریال افسانه جومونگ
نوشته شده به وسیله ی بازیگر در تاریخ 88/5/22:: 7:14 صبح
پانزده سال از داستان میگذره و یوری که برای خودش مردی شده با سویا در یکی از دهکدهای اوکجه (کشوری مستقل) زندگی میکنه و نظر به اینکه پسر کو ندارد نشان از پدر با اتکا به قدرت شمشیری زنی که بهش ارث رسیده برای خودش یه گروه تشکیل داده و به صورت پاره وقت برای یه قاچاقی به نام چانگ کار میکنه و با همین جوانی سرگروه چند تا مرد بزرگتر از خودش شده . به همن منظور شب یوری با چند نفر نمکهای قاچاق شده رو مییرن سر قرار تا آب کنن طرف هم وقتی میبینه یوری و زیردستهاش بچه اند دبه در میاره و همون اول سی سکه میزنه تو سر مال یوری هم کم نمیاره و میگه گیر مأمورها بیوفته هم نمیفرشم و میاد بره که درگیر پیش میاد یوری هم داشته های خودشو رو میکنه و بیشتر افراد طرف به درک پیوند میخورن طرف هم مجبور میشه معامله رو قبول کنه
کلمات کلیدی :