فروشگاه ایرانی

 
 
 
 
 
خلاصه قسمت پنجاه و هفتم ( 57 ) سریال افسانه جومونگ - خبر هایی از دنیایی بازیگران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خلاصه قسمت پنجاه و هفتم ( 57 ) سریال افسانه جومونگ

دیدیم که جومونگ و اویی  ، ورود تسو به هیون تو رو دیدن و حس فضولی اونا رو کشت تا بفهمن تسو توی هیون تو چی کار داره


تسو وارد قصر هیون تو میشه و پدر زنش یه استقبال گرمی ازش می کنه و به سولان میگه رنگت پریده بابا ،


اونم میگه ماله خورشت دل ضعفه ای هست که خوردم ، چیزی نسیت خوب میشه


تسه وارد قصر میشه و فرماندار کم کم نیات پلیدش رو رو می کنه و همه چی برای محک زدن تسو آماده می شه فرماندار به تسو خبر میده که سوسانو تونسته گیر رو تصرف کنه و ما باید هر طوری که هست به جولبون فلک زده حمله کنیم تا بلکه این ابروی از دست رفته برگرده


 





 


واسه همین تو باید با من و ارتش هان یکی بشی و توی جنگ شرکت کنی


 سولان کلی قربون صدقه باباش میره که دیگه فکر بهتر از این نمیشه و بابام  ایکیو سان هست و از این حرفا


تسو مدام فکر می کنه و قدم اهسته میزنه که چی کار کنم و چکار نکم که سولان بهش میگه از این فرصتی که ددی من بهت داده استفاده کن وگرنه بیچاره میشی


تسو میگه من بلا نسبت شاهزاده بویو هستم و واسه ما قباهت داره که بخواهیم توی ارتش هان فرمانده بشیم  دختره میگه اگه کغزت به اندازه نخود نبود می فهمیدی که بویو و شاه بویو تو رو ول کردن


تسو بعد کلی فکر به این نتیجه می رسه که نمی تونه به بویو خیانت کنه و به فرماندار هم اعلام می کنه این تن بمیره بیخیال ما شو


 


 



 

برای خواندن متن کامل وبقیه ماجرا  به ادامه مطلب مراجعه کنید ...



کلمات کلیدی : افسانه، جومونگ، خلاصه، سوسانو، هیوبو، دامول، سانسر، سانسور
  • بایگانی

  • یادداشت‌های بایگانی نشده