به بهانه شصت و دومین جشنواره فیلم کن
نوشته شده به وسیله ی بازیگر در تاریخ 88/3/1:: 4:33 صبح
در کن خبری هست؟
نیست!
گویی دوباره موسم جشنواره فیلم کن فرارسیده و تب و تاب این جشنواره متاسفانه برخی دست اندرکاران و مسئولین سینمایی ما را هم فرا گرفته است.تب و تابی که به جز خود آن شهر کوچک سواحل جنوب فرانسه (آن هم به مدد تبلیغات طراحان و تولید کنندگان انواع و اقسام مد لباس و لوازم آرایش و جواهرات)،در هیچ کجای دنیا مانند ایران مطرح نیست.همین الان می توانید سری به معتبرترین وب سایت های سینمایی جهان بزنید و ببینید واقعا این جشنواره موسمی در دنیای سینما تا چه حدی محل از اعراب دارد.
جشنواره ای که بر خلاف آنچه ادعا داشته و قرار بوده که حامی سینمای مولف ارزشمند باشد، در جستجوی صداهای مستقل فرهنگ های گوناگون برآید ، تجربه سینما به عنوان یک هنر( و نه صنعت) را در نظر بگیرد و دنیایی ایجاد کند که خودش را از درون نمایش فیلم هایش بشناساند (عین جملاتی است که مدیر این جشنواره امسال نیز در سایت رسمی آن بیان داشته) اما در طول تاریخ برگزاری خود (از 1946 تا امروز که شصت و دومین دوره اش برگزار می شود) علیرغم تلاشی که برخی دست اندرکارانش به خرج دادند ، در واقع بیشتر حاشیه ای برای سینمای صنعتی و تجاری آمریکا به شمار آمده است ، چنانچه از همان نخستین دوره و به کرات این فیلم ها ، ستاره ها و جنبه های مختلف سینمای هالیوود بوده که در این جشنواره مورد توجه قرار گرفته و به همین علت بسیاری از آثار درخشان تاریخ سینما و اساتید برجسته آن از کادر توجه این فستیوال به اصطلاح هنری به دور مانده اند.
از همان دوره نخست که شاهدیم فیلم اسکاری "تعطیلات از دست رفته" (بیلی وایلدر) جایزه بزرگ را دریافت می کند تا کارتون "دامبو"(والت دیزنی) و "مهرویان زیگفیلد" (وینسنت مینه لی) در سال بعد تا فیلم های اسکاری دیگر ؛ "همه چیز درباره ایو" (جوزف ال منکیه ویتس) و "مارتی" (دلبرت مان) و "پیانو" (جین کمپیون) و "پالپ فیکشن" (کوینتین تارانتینو) در سال های بعد تر و تا "ترغیب دوستانه" (ویلیام وایلر) و "مش"(رابرت آلتمن) و "مکالمه" و "اینک آخرالزمان" (فرانسیس فورد کاپولا) و "راننده تاکسی"(مارتین اسکورسیزی) و "همه آن دوران جاز" (باب فاسی) و "ماموریت" (رولند جوفه) و "توحش در قلب" (دیوید لینچ) و "بارتون فینک" (برادران کوئن) و ...که همگی در سالهای دیگر و دیگر نخل طلا دریافت کردند.
البته در این بین تعداد متنابهی هم از سینماگران مولف جایزه دریافت داشته اند ولی از قضا اغلب فیلم های این گروه هم که مورد عنایت گردانندگان جشنواره کن قرار گرفته از جمله آثاری بوده اند که در مراسم اسکار هم جایزه دریافت داشته یا مورد توجه واقع شده اند از جمله :"ارفه سیاه"(مارسل کامو ) ، "یک مرد ، یک زن"(کلود للوش) ، "زی" (کاستا گاوراس) ، "طبل حلبی" (فولکر شلندورف) ، "بازجویی از یک شهروند دور از سوءظن "(الیو پتری) ، "دروازه جهنم" (کیسوکه کینوشیتا) ، "شبح جنگجو" (آکیرا کوروساوا) ، "مرد آهنین"(آندری وایدا) ، "پله فاتح" (بیل آگوست) ، "سینما پارادیزو"(جوزپه تورناتوره) ، و... و از فدریکو فلینی تنها فیلمی که ستایش می شود،"زندگی شیرین" است که اتفاقا در مراسم اسکار هم مورد عنایت قرار گرفت ( کاندیدای اسکار بهترین کارگردانی بود و اسکار بهترین طراحی لباس را هم برد) و از دیگر فیلم های مهم وی مثل "جولیتای ارواح" ، "جینجر و فرد" ، "رم " و... در لیست نخل های طلایی خبری نشد(در این باب گویا اسکاری ها جلوتر هستند ، چون به 4 فیلم فلینی جایزه داده اند!) از اینگمار برگمان هم در این لیست خبری نیست ، همچنانکه از روبر برسون کبیر و حتی کریستف کیسلوفسکی که آنقدر سنگش را فرانسوی ها به سینه زدند (بابت همین شرمندگی در پنجاهمین دوره جشنواره کن خواستند نخل طلای نخل طلاها را به برگمان اعطا نمایند که او حتی زحمت رفتن به کن را هم به خود نداد و عطایشان را به لقایشان بخشید!!) دراین باب هم اسکاری ها با 4 جایزه از هنری های کن پیش هستند !!! از کوروساوا هم تنها فیلم "شبح جنگجو" یا "کاگه موشا" (که آنهم در مراسم اسکار ستایش شد ) نخل طلا گرفته و از سایر شاهکارهای امپراطور در کارنامه کن نشانی به چشم نمی خورد (در این قسمت هم اسکاری ها جلوتر هستند و علاوه بر اسکار افتخاری ، چندین بار کوروساوا را حتی در لیست بهترین کارگردانان سال وارد کردند و به فیلم ها "راشومون" ، "هفت سامورایی " ، "درسوزالا" هم اسکار داده اند) و دیگر اینکه از فیلمسازان برجسته ای مثل ژان رنوار و یاساجیرو ازو و کارل تئودور درایر و ساتیا جیت رای و کنجی میزوگوچی و چارلز چاپلین و رنه کلر و ژان پی یر ملویل و فرانسوا تروفو و ژان کوکتو و ...خیلی های دیگر هم در بین نخل طلایی ها و دیگر جوایز جشنواره کن اثری دیده نمی شود.
جشنواره کن همواره در تیول کمپانی ها و موسسات بزرگ تجاری و تهیه کنندگان و ستارگان سینمای هالیوود بوده است ، همواره این گروهی از هنرپیشه های آمریکایی بوده اند که برگ برنده مدیران جشنواره کن برای جلب توجه رسانه ها و شرکت های تبلیغاتی و تبدیل سواحل کوزووات به بازار مکاره ای برای توریست ها و گردشگران خارجی به شمار آمده است. فرش قرمزی که در طول یازده روز برگزاری جشنواره ، در اغلب ساعات روز محل نمایش انواع و اقسام مدهای لباس و آرایش و جواهرات شرکت های مشهور تجاری توسط بازیگران معروف است و مکان اصلی تجمع و توجه مهمانان و شرکت کنندگان و خبرنگاران و عکاسان محسوب می شود و آنچه کمتر اهمیت دارد همان سالن های نمایش فیلم است و جلسات گفت و گوی مطبوعاتی . این درحالی است که در مراسم اسکار که اساسا هیچگاه ادعای هنری بودن نداشته و تبلیغات تجاری اش در صدر همه ادعاهای سینمایی قرار دارد ، در مقابل 4 ساعت و نیم مراسم اصلی اهدای جوایز ، فقط 2 ساعت برنامه فرش قرمز اجرا می شود. به همه اینها اضافه کنید که هیاهو و سرو صدای جشنواره کن هم برای همین هنرپیشگان و ستاره های آمریکایی است که روی فرش قرمز ادا و اطوار درمی آورند و حاضرین هم برایشان سر و دست می شکنند . هنوز سال 2005 را از یاد نبرده ایم که چگونه روبرتو رودریگز با آن کلاه کابوی (برای تاکید بر فرهنگ آمریکایی) و آن لبخند تحقیر کننده همراه عوامل فیلم "شهر گناه" همچون :"بروس ویلیس" و "میکی رورک" و "جسیکا آلبا" و "بنسیو دل تورو " و...ساعت ها روی آن فرش قرمز ، تمامی حضار را مقابل سالن دوبوسی کن سرکار گذاشته بودند. یا جرج لوکاس با سربازان امپراطوری اش و دارت ویدر و ناتالی پورتمن و هیدن کریستنسن و سمیوئل جکسن و...چندین روز همه جشنواره کن را به تسخیر خود درآورده بودند و در کنار آنها کوین بیکن و کالین فرث و ول کیلمر و رابرت داونی جونیور و اسکارلت جوهانسن ( در این میان تنها چیزی که اهمیت نداشت مانور عوامل فیلم برادران داردن بود که مثلا بهترین فیلم جشنواره شناخته شد و بازیگران فیلم "لیمینگ" !!) ، همان گونه که سال قبلش هم دار و دسته "شرک" اعم از غول سبز و خر پرحرف و پرنسس فیونا و .... همه توجهات را به خود جلب کرده بودند. شاید از همین روست که مدیران جشنواره کن برخلاف همه قوانین و آینن نامه هایشان ، برای فیلم های آمریکایی حق وتو فرهنگی هم قائل می شوند و حتی اکران شده هایشان را هم در بخش مسابقه اصلی خود شرکت می دهند. (مدیر جشنواره کن در مصاحبه ای یکی از دلائل عدم انتخاب فیلم های ایرانی ، را اکران آثار قابل قبول سینمای ایران پیش از شرکت در قستیوال کن دانسته است) !!
مثال بسیار است ؛ در همین جشنواره کن سال 2003 ، فقط برای اینکه فرش قرمز از حضور تام هنکس بی بهره نماند ، فیلم "قاتلین زن" را پس از اکران یک ماهه اش در سینمای دنیا به بخش مسابقه راه دادند و یا در سال 2005 همین اتفاق درمورد فیلم اکران شده "شهر گناه" پیش آمد که دو ماه پیش از نمایش در کن به نمایش عمومی درآمده بود .
نکته شگفت آورتر اینکه گردانندگان جشنواره کن علیرغم همه ادعاهایشان مبنی بر برگزاری هنری ترین جشنواره دنیا و اینکه آخر هنر سینما هستند ، اما هر سال تعدادی از تجاری ترین آثار سینمای هالیوود را در برنامه هایشان قرار می دهند که این مورد در برخی موارد واقعا حیرت انگیز است ، مثلا در پنجاه و نهمین دوره ، دو فیلم "یونایتد 93" (پال گرین گرس) که یک ماه پیش از جشنواره در سینماهای آمریکا اکران شده بود و "مردان ایکس: آخرین ایستگاه" ( برت راته نر ) ، انتقادهای زیادی را حتی در میان محافل سینمایی آمریکایی به همراه داشت و گویا گردانندگان کن با هزینه بسیاری آن را به جشنواره خود آورده اند..
این شگفتی درمورد ترکیب هیئت داوران (که قاعدتا بایستی اعضایش از بینش هنری در شان جشنواره کن برخوردار باشند) بیشتر می شود ، هنگامی که ملا دوره ای در میان هیئت داوران اصلی و در کنار فیلمسازانی مانند امیر کاستاریکا و انیس واردا ، به نام هایی مثل : "سلما هایک"( بازیگر مکزیکی الاصل) بر می خوریم که اوج بازیگریش در فیلم "فریدا" بود وگرنه جز آن پرش های بلند بالایش از روی ساختمان ها در "دسپرادو" و "روزی روزگاری در مکزیک" ، ایفای نقش قابل توجهی از او به خاطر نداریم . کفه این ترازو در سالی دیگر به نفع بازیگران تجاری بیشتر شده و برخلاف دوره هایی که همواره تعداد کارگردانان و فیلمنامه نویسان و نویسندگان بر بازیگران می چربیدند ، از پنجاه و نهمین دوره به بعد ( همچنان که امسال نیز چنین است ) تعداد بازیگران تقریبا 60 درصد اعضای هیئت داوران را تشکیل می دهد . در کن پنجاه و نهم بازیگرانی همچون "مونیکا بلوچی" (بازیگر نقش چندم برخی فیلم های آمریکایی مثل :ماتریکس و دراکولای برام استوکر و اشک های خورشید و بعضی فیلم های نه چندان معروف اروپایی ) ، هلنا بونهم کارتر ( که به جز فیلم های تلویزیونی اخیرا فقط در فیلم های تیم برتن ، نقش های حاشیه ای بازی می کند و یا به جای شخصیت های کارتونی صحبت می نماید) ، سمیوئل ال جکسن (که هنوز معروفترین کاراکترش ، "جولز" در فیلم "پالپ فیکشن " است و به جز آن فقط نقش های فیلم های پلیسی جنایی معمولی مثل "سه ایکس " و "مرد" و "مربی کارتر" و "اصلی" و "شفت" و...را از او به یاد داریم ) ، ژانگ زی ئی ( بازیگر تازه به دوران رسیده هنگ کنگی که فیلم های اخیر ژانگ ییمو معروفش کرد و در فیلم "خاطرات یک گیشا" نقش دوم را برعهده داشت) و تیم روث ( که برخلاف آنچه در بولتن جشنواره کن آمده ، در مقابل 56 فیلمی که بازی کرده فقط یک فیلم غیر معروف" منطقه جنگی " را ساخته است و اصلا نمی توان وی را فیلمساز به حساب آورد ، بازی هایش هم تقریبا در نقش های مکمل و کوچک بوده مانند آنچه در فیلم های "آب تیره " ، "تفنگدار" ، "سیاره میمون ها" ، "هتل میلیون دلاری" ، "پالپ فیکشن" ، "وتل" و "راب روی " داشت) و...
امسال نیز گل سرسبد بازیگران هیئت داوری کن ، ایزابل هوپر و رابین رایت پن هستند که به هرحال بازیگران مولفی به شمار نیامده و اغلب در آثار تجاری سینمای آمریکا ظاهر شده اند.
به این ترتیب ملاحظه می فرمایید هیچ بازیگر مولف و یا صاحب سبکی ( حداقل در حد و حدود "کاترین دونوو" که زمانی در همین هیئت داوری حضور داشت ) در میان داوران چند سال اخیر کن دیده نمی شود و آنچه بیشتر به نظر اهمیت داشته ، چهره و عنوان تجاری بازیگرانی همچون "مونیکا بلوچی" یا "سمیوئل ال جکسن " و یا ایزابل هوپر و رابین رایت پن بوده تا بازهم توجه هرچه بیشتر رسانه ها و عکاسان خبری به فستیوال کن جذب شود و نه بیشتر .
وجه دیگر جشنواره کن ، گرایشات سیاسی آن به بعد غالب سیاسی – ایدئولوژیک امروز دنیاست که از هر فستیوال دیگری بیشتر توی ذوق می زند! از افتتاح جشنواره کن 59 با فیلم پر سر و صدای "رمز داوینچی" و ادامه اش با فیلم های سیاسی "غذای آماده ملی" از ریچارد لینک لتر و "سوسمار" ساخته نانی مورتی و همچنین حضور فیلم به شدت تبلیغاتی "یونایتد 93" که درباره سرنوشت یکی از هواپیماهای ربوده شد جریان 11 سپتامبر 2001 بود ، گرفته که باج عیان مدیران جشنواره کن به سینمای پروپاگاندای آمریکا و نئو محافظه کاران حامی اش بود و موجب شگفتی ناظران سینمایی دنیا گردید تا آگراندیسمان اثر متوسطی همچون "پرسپولیس" ( به دلیل وجه ضد انقلاب اسلامی آن ) و کشاندن سازنده آن به داوری دوره بعد !! (بدون هیچگونه سابقه سینمایی یا هنری !!!) و تا امسال که علاوه بر لارس فن تریر ( با فیلم "ضد مسیح") حتی تارانتینو نیز با فیلمی سیاسی ایدئولوژیک به جشنواره آمده است!!!!
شاید کم رنگ شدن حضور سینمای ایران در جشنواره کن را هم بتوان به همین سبک و سیاق ، بنا برملاحظات روز دنیا تلقی کرد. چون به نظر نمی آید که سینمای ایران با سال های گذشته اش چندان تفاوت چشمگیری کرده باشد. این سینما نه در آن زمانی که پوسترهایش از در و دیوار کن بالا می رفت و به اصطلاح پاویون داشت و هر سال هیئت های بلند پایه ای از آن ، بار و بندیل سفر می بستند و با پول بیت المال راهی مسافرت فرانسه می شدند ، شاهکارهای تاریخ سینما را همراه داشت و نه امروز که از درگاه این جشنواره فرانسوی – آمریکایی رانده شده ، ورشکسته است.به نظر می آیددوستان سینمایی چه از نوع مسئولینش و چه ازمدل سینماگرش ، به قول معروف روی دیوار مناسبی یادگاری ننوشته اند . آن روز که همه افتخارات و پیشرفت های سینما را منحصر کردند به حضور به اصطلاح بین المللی در هر جشنواره ای که در کوچه پس کوچه های روستاهای اروپا برگزار می شد و مرتبا هم آمار می دادند که امسال فلان تعداد فیلم ما جایزه جهانی گرفته اند!!!(بی خیال آنچه بر سینمای داخل می گذرد) و چشم ها را عمدا و یا سهوا بر نوع فیلم هایی که جایزه می گرفت ، بستند که نکند خدای نکرده به گوشه چشم فلانی بربخورد و بعضا هم شیفته وار و ساده لوحانه به منتقدان و کارشناسان خیرخواه داخلی طعنه می زدند که شما چه می فهمید ، اروپایی ها و گردانندگان کن که بیشتر از شما سرشان می شود و... فکر امروز را نمی کردند که وقتی بلیط شان نزد کاسبکاران چرخاننده بازی این گونه جشنواره ها باطل شود ، همان فیلم های به ظاهر هنری شان هم در نظر انتخاب گران کن از کفر ابلیس بدتر قلمداد می شود. اصلا تفکر توطئه آمیز ندارم ، اما چه می شود کرد که وقتی وقیحانه نام دیرین "خلیج فارس" را حتی در معتبرترین فرهنگنامه ها و وب سایت هایشان تحریف می کنند ، دیگر حذف فیلم هایی که از همان اول هم حضورشان در جشنواره کن زیر علامت سوال بود و هزار ملاحظه و رابطه و مسئله پیرامونشان وجود داشته که مثل آب خوردن است.
می گویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد . خدا را شکر که پنبه این داستان فیلم های جشنواره ای هم زده شد ، اگرچه چند سالی بود زمزمه هایی را می شنیدیم و شواهدی هم می دیدیم که دیگر سکه فیلم های جشنواره ای از رونق افتاده و به دوستان هم می گفتیم ولی متاسفانه گوش شنوایی نبود . فقط امیدوارم که این درس عبرتی برای علاقمندان به فیلم جشنواره ای باشد تا دیگر روی فرش قرمز کن یادگاری ننویسند.
کلمات کلیدی :