نقد کتونی سفید
نوشته شده به وسیله ی بازیگر در تاریخ 88/3/1:: 4:28 صبح
نگاهی بر کتونی سفید
سینماروز _ لیلا محمودی شرق : محمد ابراهیم معیری پس از ساخت فیلم پروانه ها بدرقه می کنند، در دومین تجربه خود در مقام کارگردانی فیلم بلند 35 میلیمتری باز هم به سراغ گروه سنی کودک و نوجوان رفته و ماجرایی آشنا را دستمایه داستان فیلم خود قرار داده ؛ معلمی که به یک شهر دور افتاده می رود و با همه دوست می شود و پس از مدتی نزد اهالی هم مقبول می افتد و تلاش می کند تا مشکلات شاگردانش را حل کند و در این میان هم باید چند تا آدم بد وارد ماجرا شوند که البته در کتونی سفید، این زحمت بر عهده قاچاقچیان اجناس افتاده است و پس از آن درگیری معلم با قاچاقچیان و فراموشی آقای معلم و بازیابی فراموشی و قهرمانی تیم فوتبال آقای معلم و و البته دلبستگی آقای معلم به یک خانم معلم (مددکار) دیگر و خلاصه همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود.اصلی ترین مشکل داستان کتونی سفید این است که درانتخاب مخاطب خود سرگردان مانده است. به گونه ای که مخاطب نمی داند بالاخره باید داستان نوجوانان حاضر را تعقیب کند یا به آقای امیری (معلم مدرسه) و زندگی و ارتباط عاطفی اش با زیور (باران کوثری) بپردازد. و این معلق ماندن میان اینکه داستان مربوط به نوجوانان است یا بزرگسالان، سبب سرگردانی مخاطب می شود. ضمن اینکه گنجاندن خطوط و روایات فرعی مختلف در داستان نیز بر چند پارگی ان افزوده و نتوانسته کمکی به پیشبرد فیلم کند. مساله آقای امیری با شاگردان نوجوانش، مخصوصا شاگردی که برای امرار معاش مجبور به همکاری با قاچاقچیان بود، شور و نشاطی که آقای امیری از طریق ورزش و تشکیل تیم های ورزشی در نوجوانان بوجود می آورد، جدال آقای امیری با قاچاقچیان و مقاومت او در برابرآنان و تلاش برای جلوگیری از فعالیت های غیر قانونی ایشان، ماجرای عشق زیور و آقای امیری، از دست دادن حافظه امیری و بازگشت حافظه اش در فینال مسابقه فوتبال، خطوط مورد اشاره هستند که هریک به تنهایی این قابلیت را داشتند که به یک فیلم کامل تبدیل شوند. اما در فیلمنامه فعلی تلاش شده تا همه این داستانها گنجانده شده و ارتباط یکدست و منطقی در قالب یک فیلم 90 دقیقه ای پیدا کنند که البته چنین اتفاقی رخ نداده است. و البته در این بین باید به این نکته هم اشاره کنم که یکی از دلایلی هم که سبب سردرگمی مخاطب می شود، وجود جامپ کاتهای فراوان در جای جای فیلم است که مشخص نیست آیا این جامپ کاتها حاصل تدوین مجدد فیلم است و یا ضرورت دریافت پروانه نمایش عمومی سبب شده تا تهیه کننده و کارگردان فیلم، به ممیزی های مختلف تن دردهند تا حاصل، چنین صحنه های تکه پاره ای باشد؛ به هر حال این پرش های مکرر چه حاصل سانسور باشد و چه نتیجه تدوین مجدد، نکته مهمی را در دل خود دارد و آن هم عدم وجود ضرباهنگ مناسب در کل داستان است؛ علیرغم اینکه قرار است در بسیاری قسمتها تعلیق ایجاد شود و هیجان بر تماشاگر حاکم گردد (درگیری امیری با قاچاقچیان و فرار او- اصرار امیری بر عدم همکاری شاگرد نوجوانش با قاچاقچیان و از همه مهمتر مسابقه فینال و بازگشت حافظه امیری) اما متاسفانه آنقدر این لحظات بی رمق هستند و بیهوده کش آمده اند که هیچگونه جای تعلیقی را باقی نمی گذارند؛ بنظر می رسد اگر محمد ابراهیم معیری این نوشته اش را دستمایه ساخت یک فیلم داستانی و یا فیلمی کوتاه قرار میداد اینک با فیلمی به مراتب بسیار بهتر از کتونی سفید مواجه بودیم که خب البته این فرصت نیز از کف رفته است.در خصوص ساختار فیلم نیز نمی توان به نکات زیادی اشاره کرد که قابل توجه باشند. چرا که بازیها ی دو شخصیت اصلی فیلم (حسین یاری و باران کوثری) بسیار عادی است و نکته ای که بتواند این نقش ها را در این فیلم از سایر نقش های مشابه ای که تاکنون ایفا کرده اند متمایز سازد به چشم نمی خورد و در نتیجه باید پذیرفت که بازیگران اصلی فیلم به هر حال زحمت خود را کشیده اند و بازی همیشگی خود را ارائه کردهاند و صد البته این وظیفه کاگردان بوده است که بازی متفاوتی را از ایشان طلب کند که به هر روی این مساله به وقوع نپیوسته است. موسیقی متن، طراحی لباس و سایر بازیها نیز بسیار معمولی است و چنگی به دل نمی زند. فقط می ماند طراحی صحنه که آبرومند است و از آن مهمتر البته می بایست به فیلمبرداری بسیار قدرتمندانه و هنرمندانه محمد داوودی اشاره کنم که تصا ویر بکر و زیبایی را روی سلولوئید به ثبت رسانده و در یک جمله باید اذعان کنیم که درصد زیادی از آبرو و اعتبار کتونی سفید مرهون تصاویر بسیار زیبا و چشم نواز محمد داوودی است.در مجموع باید گفت که کتونی سفید فیلمی بسیار معمولی است که تنها در داخل سالن نمایش با تماشاگر همراه می شود و تاثیر ان نیز به گونه ای است که تماشاچی با آمدن تیتراژ پایانی به سرعت تمام ان را به فراموشی می سپارد و به هیچ عنوان با آن درگیر نمی شود. این فیلم در ردیف ان فیلم هایی قرار می گیرد که می آیند و می روند بدون آنکه تاثیری از خود باقی بگذارند و در نهایت نیز نامشان در تاریخ سینمای ایران به عنوان یکی از تولیدات سینمایی این سالها به ثبت خواهد رسید. به نظر می رسد که محمد ابراهیم معیری برای آنکه بتواند از خود ردپایی در این سینما برجای گذارد، قبل از اینکه عطش ساخت فیلم را داشته باشد بر تجربیات خود بیفزاید تا بتواند در فیلمهای بعدی با دستی پر در مقابل تماشاچیان قرار گیرد و البته در این میان باید به جهانگیر کوثری آفرین گفت که ریسک سرمایه گذاری بر این فیلم را پذیرفت و با حرکت خود به بسیاری از تهیه کنندگان دولتی و خصوصی درس بزرگی داد. این درس تنها و تنها یک جمله است: به جوانان اعتماد کنید!
کلمات کلیدی :